|
|
|
|
|
|
* مهدی زیبایی
علیرغم گذشت مدت زمان اندکی از ورود مبحث مطالعات بینرشتهای به حوزه سیاست، رشتههای روابط بینالملل و جامعه شناسی از سابقه ی همکاری طولانی برخوردارند. بدون شک ظهور و محبوبیت سازهانگاری اجتماعی و نظریه انتقادی در عرصه روابط بینالملل موجب شده که در طول ربع قرن اخیر تاثیر جامعه شناسی بر روابط بین الملل افزایش یابد. در آخرین موج ارتباطات بینرشتهای، مفاهیم جامعه شناسی مرتبط با نظریات ریسک جایگاه قابل ملاحظه ای را در آثار اندک و در حال رشد گروهی از پژوهشگران روابط بینالملل به خود اختصاص دادهاند. البته ورود مبحث ریسک به حوزه روابط بین الملل پدیدهای کاملاً بدیع و شگفت انگیز نیست چرا که بیش از دو دهه از زمان استفاده از مدیریت ریسک به عنوان الگوی سیاست پیشرو در حوزههای مختلف (نظیر مقابله با تروریسم، تنظیم امور مالی و بهداشت عمومی توسط حکومتها و سازمانهای بینالمللی) میگذرد. در این ارتباط یک نمونه نسبتاً جدید چهارچوب استراتژی هستهای ایالات متحده در سال 2010 میباشد که برخلاف برنامههای پیشین این کشور (در زمان جنگ سرد)، کمتر بر مقابله با تهدیدات استراتژیک دولتهای دارای ذخایر هستهای بزرگ تمرکز دارد و بیشتر به مدیریت ریسک ناشی از حملات تروریسم هسته ای پرداخته است. در چهارچوب مدیریت ریسک، استراتژیهای هستهای دیگر به دنبال بهبود شرایط مقابله با تهدیدات هسته ای سایر دولتها نیست بلکه هدف آن محدودسازی جابجایی فیزیکی، تکنولوژیکی و انسانیست که میتواند بطور بالقوه سازمانهای تروریستی یا دولت های غیر قابل اعتماد را به تسلیحات اتمی مجهز کند. به عبارت دیگر مدیریت ریسک بدنبال استقرار دامنه گستردهای از نظامه ای موازنه در داخل کشورها و در سطح بین الملل میباشد.
واژه ریسک برای بانکداران، متخصصان امور مالی و بیمه گذاران مفهومی شناخته شده است. به طور قطع مدیریت ریسک با شناخت خطرات بالقوه–ریسک –از طریق محاسبات آماری و مدلسازی ریاضی باعث بهبود و ارتقاء وضعیت صنایع مذکور به شرایط کنونی آنها شده است. لیکن این نکته بایستی مورد توجه قرار گیرد که بحران مالی اخیر (2008) به طور آشکار مبین آن بود که مدیریت ریسک مالی را نمیتوان در زمره علوم به حساب آورد. زیرا این رشته هرگز قادر به پیشبینی و ارائه راه کارهای مناسب برای حل بحران مذکور نبود. در این رابطه رشته روابط بین الملل نیز فاقد چهارچوب های نظام مند در خصوص چگونگی استفاده از شیوههای مدیریت و ارزیابی تکنیکی ریسک در حوزه تجارت بین الملل و همچنین موضوعات امنیت بین المللی میباشد.
بررسی ریسک از منظر جامعه شناسی تا اندازهای از رشته روابط بین الملل متفاوت است. در مطالعات جامعه شناختی دغدغه کمتری برای اصلاح رویه مدیریت و ارزیابی ریسک نسبت به بررسی تاثیر ریسک در شکل دهی به چنین فعالیت هایی وجود دارد. هسته اصلی فرضیه "نوسازی انعکاسی"اولریچ بک (Ulrich Beck) و آنتونی گیدنز (Anthony Giddens) بر این پایه استوار است که افزایش سطوح پیشرفت اقتصادی، صنعتی سازی و موج جهانیسازی اخیر نوع جدیدی از ریسک بدون مرز را بوجود آورده است. وقوع ریسکهای بدون مرز محتمل و فاجعه آمیز است و محدود به مرزه ای ملی یا چهارچوبهای زمانی قابل سنجش نیست. اما این دسته از ریسکها بطور آشکار شیوه های موجود مدیریت ریسک فردی و جمعی متکی بر تحلیل آماری و همچنین جبران مالی ریسکهای یاد شده را به چالش میکشند. این وضعیت ناشی از ناشناخته بودن نتایج ریسکهای بدون مرز است. ریسکهای بدون مرز بنا بر عقیده گیدنز و بک صرفاً ریشه در پیشرفت تکنولوژی و صنعتی سازی ندارند. این مجموعه حاوی دامنه گستردهای از موضوعات شامل امراض مسری و حتی تروریسم فراملی مرتبط با گروههایی چون القاعده است.
با این حال که بک و گیدنز خود را واقعگرای انتقادی[1] (critical realism) میخوانند اما ایشان معتقدند که ریسکها بیش از آن که برساخته اجتماعی باشند پدیده هایی واقعی محسوب میگردند(این واقعگرایی نباید با معنای متعارف واقعگرایی در رشته روابط بینالملل خلط گردد). نکته اصلی در چهارچوب کاری آنها اندیشه "بازتابپذیری" است. آنها معتقدند وقتی افراد از موجودیت ریسک های جدید بدون مرز آگاه شوند جامعه و سیاست بطور شگرف تغییر مییابد. به عبارت دیگر حالتهای جدیدی از تفکر بازتابی ظهور میکند که هدفش شناسایی مستمر ریسک بالقوه و دخالت به هنگام برای تغییر نتایج مصیبتبار آن است. در این راستا بک و گیدنز معتقدند که بازتابپذیری اواخر دوران مدرن بخشی از ساختارهای تثبیت شده جامعه صنعتی مدرن را متاثر میسازد. زیرا ریسکهای بدون مرز توجهی به مرزهای ملی، قومی و تقسیمات طبقاتی ندارند و دسته بندیهای مذکور برای آنها بی معناست. بک بر این باور است است که با توجه به ظهور و جامعیت ریسک های جدید، در پژوهشهای علمی- اجتماعی باید از روششناسی مبتنی بر باورهای ملی جلوگیری گردد. زیرا در این سبک از پژوهش دولت-ملت واحد طبیعی تحلیل محسوب میگردد.
با پذیرش دیدگاه بک مطالعه و نگرش به رشته روابط بین الملل بطور اساسی دگرگون خواهد شد. اما چنانچه دیدگاه بک را مردود بدانیم جایگاه کنونی فعالیتهای مدیریت ریسک برای حکومتها و سازمانهای بینالمللی باعث میگردد که تاثیر ریسک و مدیریت ریسک بر حکومت و جریان سیاست جهانی مورد توجه قرار گیرد. با این حال همانگونه که ویلیام کلاپتون (William Clapton) نیز به این نکته اشاره دارد تاکنون اقدام اندکی برای ارزیابی نقش ریسک و مدیریت ریسک در کارکرد سیاست بینالملل صورت گرفته است. کلاپتون موضوعاتی نظیر جهانی سازی، استراتژی و راهکارهای مقابله با تروریسم و اساساً موضوعات مرتبط با ریسک در روابط بینالملل را بررسی میکند. وی معتقد است در حالی که این بررسیها در برداشت ما از حوزههای مذکور تاثیرات شگرفی دارد، اما تفاوت دیدگاههایهستیشناختی بین موضوعات یاد شده مانع توسعه مدیریت ریسک در رشته روابط بین الملل گردیده است. به عبارت دیگر طرفداران دیدگاه بک و گیدنز ریسکها را واقعی میبینند و حامیان دیدگاه مری داگلاس (Mary Douglas) و میشل فوکو (Michel Foucault) ریسکها را سازهای اجتماعی و یا به عنوان فنآوریهای حکومت میشناسند. به گفته کلاپتون نیاز به بررسی ممتد شرایطی که زمینه را برای مقابله با ریسکیسازی[2] و همچنین عوامل اثر گذار بر شکل دولت، روابط درون دولتی و ارتباط بین دولتها و بازیگران غیر دولتی فراهم میآورد، محسوس است. در این میان پرسش اصلی آن است: آیا ارتباط مفاهیم جامعه شناسی و نظریات مرتبط با ریسک در روابط بین الملل موجب افزایش برداشت ما از سیاست جهانی معاصر خواهد شد؟ در صورت مثبت بودن پاسخ به چه شیوهای و چطور این تحقیق باید اجرا و تداوم یابد.
* دانشجوی دکتری روابط بین الملل
1- واقعگرایی انتقادی، یک جریان شناخت شناسی محسوب می گردد که در مواجهه با رئالیسم تجربی( به طور غالب رویکرد هیومی) و ایده آلیسم استعلایی( به طور غالب رویکرد کانتی) در حوزه مطالعات طبیعی و عینیت گرایی خام و نسبی گرایی رادیکال در حوزه مطالعات اجتماعی و به مثابه نحله ای ای نوظهور از دهه هفتاد میلادی مطرح شد و هم اکنون به مانند یک پارادایم و جریان منبسط شناخت شناسی، حوزه های مختلف علوم طبیعی و علوم انسانی- اجتماعی را درنوردیده و به یک جریان رقیب مبدل شده است.
2- فرآیندی که بواسطه آن موضوعات خاص ریسکی دیده میشوند(Riskization).
|
منبع
:
تحریریه مجله اینترنتی انجمن ایرانی روابط بین الملل |
تعداد بازدید
:
2729 |
تاریخ انتشار
:
1392/12/02 - 11:37 |
آخرین تاریخ بروزرسانی
:
1392/12/02 - 11:37 |
|
|
شاید مهم ترین انتظار پراگماتیک از یک نهاد علمی- پژوهشی آن است که بیش از آن که تماشاگر موجودیت و سپری شدن عمر خود باشد، در بهره برداری از فرصت ها و خلق آثار و نتایج مثبت، کیاست و کفایت به خرج دهد.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|